×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

تنهایی

تنهایی

× زمانی برای آرامش
×

آدرس وبلاگ من

tanhayi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/saye zamani

× Access to this person's groups list is not allowed for anybody

مرداب

ميون يه دشت لخت

زير خورشيد كبود

ميون مرداب پير توي دست خاك اسير

منم اون مرداب پير از همه دنيا جدا

داغ خورشيد به تنم زنجير زمين به پام

من همونم كه يه روز مي خواستم دريا بشم

ميخواستم بزرگترين درياي دنيا بشم

آرزو داشتم برم تا به دريا برسم

شب رو آتيش بزنم

تا به فردا برسم

اولش چشمه بودم زير آسمون پير اما از بخت سياه راهم افتاد به كوير

چشم من چشم من به اونجا بود پشت اون كوه بلند

اما دست سرنوشتم سرراهم يه چاله كند

توي چاله افتادم

خاك منو زندوني كرد

آسمونم نباريد اونم سرگروني كرد

حالا يه مرداب شدم

يه اسير نيمه جون يه طرف ميرم توي قبر يه طرف به آسمون

خورشيد از اون بالاها

زمين هم از اين پايين

هي بخارم ميكنند.

زندگي شده همين

با چشمام مردنم رو دارم اينجا مي بينم

سرنوشتم همينه

من اسير زمينم

هيچي باقي نيست ازم

قطره هاي آخره

خشك ميشم تموم ميشم فردا كه خورشيد مياد

منم اون مرداب پير

چهارشنبه 25 خرداد 1395 - 11:12:16 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


شرح این روزها


یکم بخودمون بیایم


اندوه عالمم


بخند


زبان


دوست و دشمن


معذرت خواهی


دردهام


تنهایی


به مرگم گرفتی که با تب بسازم


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

300720 بازدید

2 بازدید امروز

148 بازدید دیروز

2014 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements