فریب قصه ها
تو رو دست کدوم بارون سپردم ؟
کجا این عشق رو از یاد تو بردم
خیال کردم جدایی ها توی قصه ست
چرا آخه فریب از قصه خوردم؟
بهونه دست یک همخونه دادم من یک شمع غریب رو به بادم
تو که گفتی رفیق خاطراتی چی شد امروز نیفتادی به یادم؟
به آبادی تو از ویروونه رفتی.به هوشیاری تو از میخونه رفتی
صدای خنده هات رو گم نکردم.چرا با گریه از این خونه رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه سخت،آروم گرفتی توی دستام چه راحت رد شدی از پیش چشمام
تو که دنیای من بودی و رفتی نمی دونم چی از این دنیا میخوام
تو ی این شعله ها خاموش و سردم شده یک کوه غم دریای دردم
شاید توی این روزهای بی تو بودن باید دنبال بیراهه بگردم
به آبادی تو از ویروونه رفتی.به هوشیاری تو از می خونه رفتی
صدای خنده هات رو گم نکردم
چرا با گریه ازاین خونه رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سه شنبه 21 فروردین 1391 - 1:22:34 PM