ميون يه دشت لخت
زير خورشيد كبود
ميون مرداب پير توي دست خاك اسير
منم اون مرداب پير از همه دنيا جدا
داغ خورشيد به تنم زنجير زمين به پام
من همونم كه يه روز مي خواستم دريا بشم
ميخواستم بزرگترين درياي دنيا بشم
آرزو داشتم برم تا به دريا برسم
شب رو آتيش بزنم
تا به فردا برسم
اولش چشمه بودم زير آسمون پير اما از بخت سياه راهم افتاد به كوير
چشم من چشم من به اونجا بود پشت اون كوه بلند
اما دست سرنوشتم سرراهم يه چاله كند
توي چاله افتادم
خاك منو زندوني كرد
آسمونم نباريد اونم سرگروني كرد
حالا يه مرداب شدم
يه اسير نيمه جون يه طرف ميرم توي قبر يه طرف به آسمون
خورشيد از اون بالاها
زمين هم از اين پايين
هي بخارم ميكنند.
زندگي شده همين
با چشمام مردنم رو دارم اينجا مي بينم
سرنوشتم همينه
من اسير زمينم
هيچي باقي نيست ازم
قطره هاي آخره
خشك ميشم تموم ميشم فردا كه خورشيد مياد
منم اون مرداب پير
293182 بازدید
91 بازدید امروز
127 بازدید دیروز
395 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian